محمدناصر حقخواه | شهرآرانیوز - سالهاست که سینماى ایران محکوم به درامهاى آپارتمانى با مضمونهاى اجتماعى شده است. دوربین روی دست، لوکیشنهای عمدتا داخلی، شخصیتهایی از قشر متوسط و عمدتا پایان باز. این نقد در این چندسال آنقدر تکرار شده است که حالا به جایی رسیدهایم که ۴ فیلم مهم از مجموعه فیلمهای اکرانشده ۲ ماه گذشته در جایی خارج از تهران فیلمبرداری شده است و مضامین غیراجتماعی (با معنای متداول این سالها) دارند؛ «بیهمهچیز»، «تومان»، «پوست» و «آتابای».
«آتاباى» بهشدت فیلم هادى حجازىفر است. نویسنده و بازیگر اصلی فیلم که به گفته خودش پیرنگ محوری فیلم را بهنوعی با برداشت کلی از زندگی شخصی خود و اطرافیانش نوشته است و البته با گویش زادگاهش؛ ترکی آذربایجان ایران.
آتابای چهلساله همراه پدر و خواهرزادهاش در روستای پیرکندی (خوی) زندگی میکنند. او سالها پیش دانشجوی معماری در دانشگاه هنرهای زیبای تهران بوده و یک سال مانده به فارغالتحصیلی، بهعلت مشکلات روحی ناشی از عشق نافرجام به همدانشگاهیاش، ترک تحصیل کرده و به زادگاه خود بازگشته است. این طرح کوتاه، پیش و بیش از هرچیز باعث همحسشدن همه میانسالانی است که تجربیاتی مشابه دارند و لمس احساس جوانانی که شاید هنوز در تبوتاب عشقاند.
اما تلاش برای روایتهای عاشقانه در سینمای ما چندبار انجام شده است و فیلمسازان خیلی وقتها بهعلت محدودیتها نتوانستهاند آنطور که باید یک داستان عاشقانه را به تصویر بکشند. «آتابای»، اما با ۲ ترفند از این پیچ خطرناک گذشته است؛ یکی توسل به روایت مینیمال و کمگو و دومی پررنگکردن وجوه داخلی شخصیتها و روایت آنها از گذشته.
این اتفاق باعث شده است که از ۴ ماجرای عاشقانه فیلم، ۲ تا را نبینیم و فقط چیزهایی از آن بشنویم و ۲ تای دیگر را در روند ساخت و شناخت شخصیتها و با گفتگوهایی استعاری و در لایه دوم پی بگیریم. این روند در روایت باعث شده است که اولا یک عاشقانه ایرانی باورپذیر ببینیم و در مرحله بعد دوری از پرگویی باعث شده است با روایتی خوشریتم طرف باشیم. اما نقطه قوت دیگر فیلم، هماهنگی غریب فضای فیلمنامه و آنچه در ذهن حجازیفر بوده، با کارگردانی نیکی کریمی است. «آتابای» با همه ۳ فیلم قبلی کریمی متفاوت است.
دکوپاژهای پخته، قابهای چشمنواز و البته بازیهای درخشان، نشان از بلوغ کارگردانی کریمی دارد. تیزهوشی او در بهکارگیری احسن از فضایی است که فیلمنامه در اختیارش گذاشته است. پهنه سراسری و وسیع دشتهای ارومیه و دریاچه خشکشده این استان و خانههای روستایی و کوه و بیشهزارهای بکر غرب ایران باعث شده است سراسر فیلم پر از قابهایی چشمنواز باشد که شاید هر دهه یکیدوبار بر پرده سینماهای ایران ببینیم. در «آتابای» آشکارا تأثیر سینمای کیارستمی را در موتیف ماشین و جاده و گفتگوهای داخل ماشین میتوان دنبال کرد و البته که این ادای دین کاملا با حفظ هویت شخصی و هنری سازندگان فیلم است. دوگانهسازی در بازیها و قوت و قدرت بازیگران هم به پرداخت قصه و ساخت شخصیتها کمک کرده است. جواد عزتی و هادی حجازیفر، هادی حجازیفر و پدر و خواهرزادهاش، سحر دولتشاهی و هادی حجازیفر و ۲ نوجوان فیلم، دوگانههای متقابل و گاه متضادیاند که همه با یک ایده گرد هم جمع شدهاند و بهمرور به هم نزدیک میشوند و البته ما را هم در سالن به هم و به فیلم نزدیک میکنند؛ عشق!